موسوعة كشاف اصطلاحات الفنون والعلوم،

التهانوي (المتوفى: 1158 هـ)

حرف الراء (ر)

صفحة 897 - الجزء 1


نمود ودروغ مىتوان گفت ورائي را در وسواس مىتوان افگند كه اين تمثال حق تعالى است اما بصورت آن حضرت هرگز نتواند برآمد وبر وى دروغ نتوان بست چه آن حضرت مظهر هدايت است وشيطان مظهر ضلالت وميان هدايت وضلالت ضد است

وحضرت أو تعالى مطلق است جامع صفت اضلال وهدايت وجميع صفات متضاده ونيز دعوى الوهيت از مخلوقات صريح البطلان است ومحل اشتباه نيست بخلاف دعوى نبوت ولهذا اگر يكى دعوى الوهيت كند صدور خوارق عادت از وى متصور است چنانچه از فرعون وأمثال أو شده بود ونيز از مسيح دجال خواهد شد واگر به دروغ دعوى نبوت كند معجزه ظاهر نگردد واگر گاهى خرق عادت ظاهر شود پس بر عكس دعوى أو وبر خلاف طلب معتقدان أو واقع خواهد شد ولهذا هر خارق عادت كه بر دست كاذب مدعي نبوت ظاهر گردد آن را إهانت ميگويند

چنانكه از مسيلمهء كذاب ظاهر شده بود كه هرگاه معتقدان أو گفتند كه محمد بر چشم رمد رسيده تف انداخت پس چشم أو شفا يافت تو نيز همچنان كن أو نيز همچنان كرد پس چشم آن كس كور شد ديگر بار أو را گفتند كه محمد در چاهى كه آبش در پائين بود تف انداخت پس آب آن چاه بجوش آمد تا آنكه برابر سر أو رسيد تو نيز همچنان كن آخر أو نيز همچنان كرد پس آب آن چاه فرورفت تا آنكه خشك شد. بدان كه أحاديث بسيار دلالت مىكند بر آنكه هركه آن حضرت را در خواب ديد در حقيقت آن حضرت را ديد وكذب وبطلان را در آن راه نيست وشيطان كه تمثل وتلبس بصور مختلفة نموده بر آمدن چه در خواب وچه در بيداري كار اوست نمىتواند شد كه بصورت آن حضرت بر آيد وخود را در صورتش نمايد ودروغ بندد وآن را در خيال بيننده در آرد وجمهور علماء اين را از خصائص آن حضرت شمرده اند. اكنون جماعتى بر آن رفته اند كه محمل اين أحاديث آنست كه كسى آن حضرت را بصورت وحليهء مخصوص كه آن حضرت داشت ديده باشد وبس.

وبعضي توسعه كرده وگفته كه به شكلى وصورتي بيند كه در وقتي در مدت عمر شريف بر ان بوده خواه در جواني يا كهولت ويا آخر عمر. وبعضي تضييق كرده وگفته كه لا بد است كه به صورتي بيند كه در آخر عمر بدان صورت از عالم رفته. وجماعتى گفته اند كه ديدن آن حضرت به حليهء مخصوص وصفات معلومه ديدن آن حضرت بحقيقت وادراك ذات كريمهء اوست وديدن بر غير آن صفات ادراك مثال است وهر دو رؤياي حق است واز أضغاث أحلام نه وتمثيل شيطان را در آن مجال نيست ليكن اوّل حق است وحقيقت وثاني حق است وتمثيل اوّل را احتياج به تعبير نيست از جهت عدم تلبيس وثاني محتاج است به تعبير

پس معني حديث مرقوم آنست كه بهر صورت كه ديده شوم حق است نه باطل واز شيطان نه. وامام محي السنة نووي گفته كه اين قول نيز ضعيف است وصحيح آنست كه آن حضرت را بحقيقت ديده خواه بر صفت معروفهء وى ديده باشد يا جز آن واختلاف در صفات موجب اختلاف ذات نبود پس مرئي در هر لباس وبهر صفت ذات أو است. وامام غزالي را درين مقام تحقيقي ديگر است مبني بر آنكه حقيقت انسان عبارت از روح است مجرد وبدن آلت است كه مىرساند ديدن أو بادراك آن حقيقت ومراد آن حضرت از ان كه فرمود مرا ديد نه آنست كه جسم مرا ديد بلكه مثالي ديد كه آن مثال آلتي است كه ميرسد آن معني كه در نفس من است بوي به واسطهء آن آلت وبدن جسماني در يقظه نيز از آلت نفس بيش نيست وآلت گاهى حقيقي است وگاهى خيالي پس آنچه ديده است از شكل وصورت مثال روح مقدسه أو است كه محل نبوت است نه جسم وى وشخص وى.

ومثل اين است ديدن ذات أو تعالى در منام كه منزه است از شكل وصورت وليكن منتهي ميشود تعريفات إلهي بر بندگان خود به واسطهء مثال محسوس نوراني يا جز آن از صور جميله واين مثال آلت ميگردد در تعريف همچنين ديدن پيغمبر كه ذات پاك أو روح مجرد است از شكل وصورت ولون ليكن چنانكه أو را در حالت حيات بدني بود كه روح مقدس أو بدان متعلق بود وآلت ادراك روح ورويت آن مىشد همچنين در حالت حيات ظاهري آن حضرت بعد از پوشيده شدن بدن مخصوص در روضهء مقدسه أبدان مختلفه بر حسب مصلحت وقت وبر طبق مناسب حال رائي آلات ووسائط ادراك روح آن حضرت مىشوند پس مرئي نه روح مجرد أو است ونه آن جسم وبدن مخصوص چه حضور يك شخص متمكن در مكان مخصوص در يك زمان بصفات متغايرة وصورتهاى مختلفه در مكانهاى متعددة صورت نه بندد الا بطريق تمثل مثل صورت يك شخص در آئينهاى متعددة متمثل مىگردد پس مرئي در منامات مثالات روح مقدس أو است كه حق است وبطلان را در آن مدخل نيست. اما اختلاف أمثلة بجهت اختلاف أحوال مراياى قلوب رائيان است چنانكه تفاوت أحوال صورت بر حسب تفاوت حالات آئينها ظاهر ميگردد پس هركه أو را در صورت حسن ديد از حسن دين أو است وهركه بر خلاف آن مشاهده كرد از نقصان دين أو است وهمچنين يكى پير ديده وديگرى جوان وكسى كودك ويكى راضي ديده وديگرى غضبان ويكى باكي ويكى ضاحك همه مبني بر اختلاف أحوال رائيان است پس ديدن آن حضرت معيار معرفت أحوال باطن بيننده است. ودر اينجا ضابطهء مفيده است مر سالكان را كه بدان أحوال باطن خود را بدانند كه تا كجاست ودر چه مقام اند وعلاج آن بكنند ودر حقيقت آن حضرت آئينهء مصيقل است كه همه صورت حال خودها را در آنجا مىتوان ديد

وبهمين قياس بعضي از أرباب تحقيق گفته اند كه كلامي كه از ان حضرت در منام بشنوند آن را بر سنت قولي وفعلي عرض بايد كرد اگر موافق است حق است واگر مخالفتي دارد پس از ممر خللي است كه در سامعهء اوست. اما ديدن آن حضرت در بيداري بعد از رفتن أزين عالم بعضي از محدثين گفته اند كه نقل اين از هيچ